هنگام کودکی از عکس العمل بزرگترها می آموزیم چه احساسی نسبت به خود و زندگی داشته باشیم.
در واقع می اموزیم در مورد خود ودنیای بیرامون مان چه فکری به ذهن راه می دهیم.اگر با اشخاصی زندگی کرده اید که بسیار غمگین و بزدل گناهکار یا عصبانی بوده اند مسایل منفی فراوانی در مورد خود و دنیای تان آموخته اید .هیچ کاری را درست انجام نمیدم " تقصیر من نبود "اگر عصبانی شوم آدم بدی می شوم "اعتقاداتی این چنینی زندگی ناراحت کننده ای را به وجود می آورند.
در بزرگسالی دوست داریم محیط عاطفی دوران کودکی مان را بازآفرینی کنیم .این کار نه خوب است و نه بد نه درست است و نه نادرست تنها درکی است که از خانه و کاشانه داریم .در ضمن دوست داریم روابط مان را با مادر یا بدر یا روابط ان دورا با یک دیگر در زندگی خصوصی مان اعمال کنیم .بیندیشید تا به حال چند بار اتفاق افتاده است دوست یا رئیس تان "درست مانند "مادر یا بدرتان باشند.در ضمن با خود به گونه ای رفتار می کنیم که والدین مان با ما رفتار کرده اند .و همانند انها خودمان را سرزنش و مجازات می کنیم .حتی میتوانیم صدای شان را بشنویم .در ضمن اگر مورد محبت و تشویق انها قرار گرفته باشیم درست همانند همان ها به خود عشق می ورزیم و خودمان را تشویق میکنیم .تا به حال چند بار جملات زیر را به خود گفته اید ؟تو هیچ کاری را درست انجام نمی دهی ""تمام تقصیرها به گردن توست"وچند بار این جملات را با خود تکرار کرده اید ؟"تو فوق العاده ای ""دوستت دارم"